اس ام اس تنهایی
برگ گفت : تا بهار خداحافظ !
بهار شد ولي درخت ميان آن همه برگ دوستش را فراموش کرده بود . . .
&&&&&
اشک خشک ميشه ، خنده محو ميشه ، اما ياد تو فراموش نميشه !
&&&&&
“ بر باد رفته ” صد بار بهتر است از “ از ياد رفته ” !
&&&&&
ما بخار شيشه ايم ؛ نازمون کني اشکمون در مياد چه برسه فراموشمون کني !
&&&&&
سخت ترين دو راهي : دوراهي بين فراموش کردن و انتظار است ، گاهي کامل فراموش ميکني و بعد مي بيني که بايد منتظر مي ماندي و گاهي آن قدر منتظر مي ماني که مي فهمي زودتر از اينها بايد فراموش ميکردي . . .
&&&&&
خاطره تنها مدرکي است که فراموشي را محکوم مي کند ، پس بمان در خاطرم !
&&&&&
ديروز مي مردن ، فراموش مي شدن آرام آرام . . . .
امروز چه زود از ياد مي رويم بي آنکه بميريم . . .
&&&&&
عادت مي کنم :
به داشتن چيزي و سپس نداشتنش !
به بودن کسي و سپس به نبودنش !
تنها عادت مي کنم ، اما فراموش نه !
&&&&&
تو آسمون عاشقي ستاره پيدا نکني
مديون اشکاي مني اگه فراموشم کني
&&&&&
گر تواني از محبت حلقه در گوشم کني
حيف باشد که مرا چون شمع خاموشم کني
من که از ياد تمام آشنايان رفته ام
واي بر من گر تو هم روزي فراموشم کني . . .
&&&&&
چون به کام دل نشد دستي در آغوشت کنم / ميرم تا در غبار غم فراموشت کنم
سر در آغوش پشيماني گذارم تا تو را / اي اميد آتشين با گريه خاموشت کنم
&&&&&
تمومه عمر آوازم ، ديگه خاموشه خاموشم / نميري هرگز از يادم ، من از يادت فراموشم
شروع رفتنت بي من ، شروع شعر اندوهه / بدون بعد از تو ياد تو ، برام سنگين تر از کوهه
&&&&&
تقديم به کسي که اسمش انتها ندارد
محبتش پايان ندارد ، فراموشيش امکان ندارد
&&&&&
بي بهانه تو را مرور ميکنم تا خاموشيم نشان فراموشيم نباشد !
&&&&&
تقديم به همه فراموشکاراي دنيا !
وقتي تو پاييز روي برگاي زرد و خشک پا ميذاري ، يادت باشه همين برگا يه روزي بهت نفس مي دادن . . .
&&&&&
اين روز ها يکديگر را چه خوب فراموش ميکنيم ، همه ي کارهايمان به اين خوبي بود ، چه خوب بود . . .
&&&&&
تا عشق تو آمد در قلبم ، تو رفتي
تا آمدم بگويم نرو ، رفته بودي
تا خواستم فراموشت کنم خودم را فراموش کردم . . .
&&&&&
مي روي و من تحمل مي کنم نبودنت را
مي مانم و تو فراموش مي کني بودنـم را
&&&&&
شکسته اين جماعت بال ما را
پريشان کرده ماه و سال ما را
تو هم اي بي وفا از ما بريدي
نمي پرسي دگر احوال مارا
ღ❤ღ تنـــهــــا ღ❤ღ
Alone خدا بد جور داغونم بیاوو با وفایی کن خداوندا بیا امشب در حق من خدایی کن
یکی از بدترین لحظه های زندگی وقتیه که فیلم رقصیدنت رو توی جمع نگاه می کنی !!
Alone خدا بد جور داغونم بیاوو با وفایی کن خداوندا بیا امشب در حق من خدایی کن
تو چه میدانی
من خودم هستم ویک حس غریب
که به صدعشق وهوس می ارزد
Alone خدا بد جور داغونم بیاوو با وفایی کن خداوندا بیا امشب در حق من خدایی کن
Alone خدا بد جور داغونم بیاوو با وفایی کن خداوندا بیا امشب در حق من خدایی کن
Alone خدا بد جور داغونم بیاوو با وفایی کن خداوندا بیا امشب در حق من خدایی کن
اس ام اس تنهایی
زيرا تو تمام تنهايي هايم هستي . . .
تنهاي تنها نيز شوم . . .
بيکس و رسوا نيز شوم . . .
باز هم آرامم . . .
خدا را دارم . . .
تمام آرزوي من برايت اين است. . .
( تنها نشوي )
قلب من قطعه اي از مزار تنهايي هاست / غم دنياست که در گوشه ي قلبم پيداست
وقتي احساس کنم نيمه اي از جان مني / بي تو هر جا بروم باز وجودم تنهاست
نيمکت با هم بودنمان تنهاست
من دل نشستن ندارم
تو دليل نشستن باش !
نکند يوسف عمرم رود از مصر خيالت / باز آواره ي تنهايي چاهم بکني
نامه هايم که چراغ قلبت را روشن نکرد !
امشب تمامشان را بسوزان شايد بتواني تنهايي ات را ببيني . . .
اي پادشه خوبان داد از غم تنهايي
وقت است که يک چندي در خانه ي ما آيي
در خانه ي ما آمد ، آن پادشه خوبان
آن پادشه خوبان ; داد از غم تنهايي . . .
گاهي تنهايي آنقدر قيمت دارد که درب را باز نمي کنم
حتي براي “ تو ” که سالها منتظر در زدنت بودم . . .
هر چند نميدانم خواب هايت را با که شريک مي شوي
اما هنوز ، شريک تمام بيخوابي هاي من تويي . . .
براي من مهم نيست که وقتي کسي تنهاست به فکر من باشه
براي من اين مهمه که وقتي اطرافش شلوغه ، قلبش به خاطر من ميتپه
چون خيالت همه شب مونس و دمساز من است
شرم دارم که شکايت کنم از “تنهايي”
تنهايي يعني :
من يه موبايل دارم که صداي زنگش رو يادم نمياد . . .
فکر تنهايي نباش
تنهايي خودش تنهاست
تنها به فکر کسي باش
که بي تو تنهاست . . .
دارد باران مي بارد و داغ تنهايي دلم تازه مي شود
از ابتداي خلقت هم سخن از تنها سفر کردن نبود . . .
من تورادوست دارم
تو ديگري را
ديگري ديگري را
اينچنين است که همه تنهاييم . . .
ازطرف اوني که تنهاست تنها اومده تنها ميره تنهاش ميزارن
تنها نميزاره تنها يه آرزو داره اونم اينه که تو تنهاش نذاري . . .
تو رفته اي که بي من,تنها سفر کني
من مانده ام که بي تو,شبها سحر کنم
تو رفته اي که عشق من از سر بدر کني
من مانده ام که عشق تو را تاج سر کنم . . .
روزهايـي کـه بـي تـو مي گـذرد
گـرچه بـا يـاد تـوست ثـانـيه هـاش
آرزو بـاز مي کـشد فـريـاد:
در کـنار تـو مي گـذشت? اي کـاش!
رفتم که نبيني پريشان شدنم را / غمناک ترين لحظه ي ويران شدنم را
در خويش فرو رفتم و در خويش شکستم / تا تو نبيني غم تنها شدنم را
اين مطلب را به اشتراک بگذاريد: